بشنو

فارسی روان

  • فهرست مثنوی

  • انتخاب موضوع

عنوان شعر
عنوان شعر
آدرس سایت

بشنو این نی چگونه شکایت می‌کند و از جدایی‌ها حکایت می‌کند.

بشنو که این نی وقتی شکایت می‌کند و نوایی که از این نی‌ می‌شنوی، در واقع در حکایت و داستان جدایی خودش از نیستان وجود را برایت تعریف می‌کند که از وقتی از نیستان مرا بریده‌اند در ناله و زاری من مرد و زن نالیده‌اند! برایت حکایت می‌کند که از وقتی من را از نیستان بریده‌اند، مرد و زن برای من ناله و زاری کرده‌اند.

سینه‌ای می‌خواهم که از فِراق شرحه شرحه باشد تا بتوانم این درد اشتیاق را برایت شرح کنم. هر کسی که از اصل خویش دور مانده است دوباره به دنبال روزگار وصل خویش خواهد بود و این نی هم به دنبال بازگشت به آن نیستانی است که از آنجا بریده شده است.

من برای هر جمعیّتی از مردم نالیده‌ام. من برای مردمی از خوش حالان و برای مردمی از بد حالان ناله سر داده‌ام. من برای هر جمعیّتی ناله سر داده‌ام ولی هر کس مطابق ظَنّ و گمان خود یار من شد و هیچکس واقعا از درون من اسرار من را جستجو نکرد! هیچ کس اسرار واقعی من را نَجُست و هر کسی مطابق وهم و گمان خودش با من یار شد! اگر چشم و گوش تو نور داشته باشد خواهی دانست که سِرِّ من همان ناله من است و اسرار من از ناله‌های من دور نیست.

من برای مردم و دسته‌های زیادی از بدحالان و خوش‌حالان ناله کرده‌ام. هیچ کس اسرار من را از درون من نجُست و هر کسی با ظن و گمان خودش یار من شده است. اگر چشم و گوش آن نور را داشته باشد اسرار را از آواز من می‌شنود و می‌بیند که سّرِ من از ناله من دور نیست. تن و جان، جسم و روح از همدیگر پوشیده نیستند! اگر کسی در تحت دستورِ دیدِ جان باشد، اگر چشم و گوش تو آن نور را داشته باشد و در تحتِ دستور دیدِ جان باشی خواهی دید که تن و جان یکیست و از هم پوشیده نیستند. خواهی دانست که روح و جسم یکیست و از هم جدا نیستند!

این صدایی که از نی می‌شنوی از آتش است و از باد نیست و هر کسی که این آتش را نداند که چیست و هرکس این آتش را در درونش ندارد نیست باد! این آتش عشق است که در نی افتاده است و این جوشش عشق است که در می افتاده است.

نی یار و همدم خوبی است برای هر که از یاری دور افتاده و جدا شده است. کسی که در سوز و گداز جدایی از یاری است و سینه‌ای شرحه شرحه از فراق دارد حریف خوبی برای نوای آتشین نی است و پرده‌های آهنگ نی می‌تواند پرده‌های حجاب و دو رویی او را از میان بردارد.

چه چیزی مانند نی می‌تواند همزمان چون زهر و پادزهر باشد. کدام ساز است که مانند نی می‌تواند اینچنین مانند زهر بسوزاند و مانند تریاک تسکین دهنده باشد؟! کدام ساز دیگری می‌تواند اینچنین به لب نوازنده نزدیک باشد و اینچنین دمساز و مشتاق آن لب و جوشش عشقی که از آن لب مانند آتشی به درون نی دمیده می‌شود باشد؟! نی حدیث راه پر خطر و پر خون عشق را می‌گوید و نی قصه‌های عشق مجنون را می‌سراید. همانگونه که مشتری زبان فقط گوش است، تنها کسی می‌تواند شنونده و محرم این هوش باشد که بیهوش باشد.