بشنو

محتوای مثنوی

  • فهرست مثنوی

  • انتخاب موضوع

عنوان شعر
عنوان شعر
آدرس سایت
ادامه مقدمه
19
بند بُگسل، باش آزاد ای پسر! چند باشی بندِ سیم و بندِ زر؟
گر بریزی بحر را در کوزه‌‌ای چند گُنجد؟ قسمتِ یک روزه‌‌ای
کوزه چشمِ حریصان پُر نشد تا صدف قانع نشد پُر دُر نشد
22
هر که را جامه ز عشقی چاک شد او ز حرص و عیبْ کلّی پاک شد
شاد باش ای عشقِ خوش سودای ما ای طبیب جمله علّت‌های ما
ای دوای نَخوت و ناموسِ ما ای تو افلاطون و جالینوسِ ما
25
جسمِ خاک از عشق بر افلاک شد کوه، در رقص آمد و چالاک شد
عشقْ، جانِ طور آمد، عاشقا ! طورْ مست و خَرَّ موسی صَاعِقا
با لبِ دمسازِ خود گر جفتمی همچو نی من گفتنی‌ها گفتمی
هر که او از هم زبانی شد جدا بی زبان شد، گرچه دارد صد نوا
چون که گل رفت و گلستان درگذشت نشنوی زآن پس ز بلبل سرگذشت
30
جمله معشوق است و عاشق پرده‌‌ای زنده معشوق است و عاشق مُرده‌‌ای
چون نباشد عشق را پَروای او او چو مرغی ماند بی‌پَر، وایِ او
من چگونه هوش دارم پیش و پس چون نباشد نورِ یارم پیش و پس؟
عشق خواهد کین سخن بیرون بُوَد آینه غمّاز نبود، چون بُوَد؟
آینه‌ت دانی چرا غمّاز نیست؟ زآن که زِنگار از رُخَش مُمتاز نیست