بشنو
گفتههای این نی برای برخی زهر است و برای برخی پاد زهر است. نسبت به افراد فرق میکند.
همانگونه که خداوند در مورد قرآن میفرماید که: ما این قرآن را نازل کردیم شفا و رحمت است برای مومنین اما برای ظالمین خسارت است!
انسان هایی که جان پاک دارند قبول می کنند و برای آنها نور است. انسان هایی که جان ناپاک دارند اونها انکار میکنند و برای آنها خسارت است. نی هم به همین شکل است برای برخی زهر و برای برخی پادزهر است.
البته منظور از نی خود مولانا است و کنایه از انسان کامل است. انسانی که رفته و خبرهایی از اون طرف آورده است. انسانی که یک سیر انفسی داشته و رفته در اعماق وجود خودش سیر کرده است و رسیده است به اون منطقه ای که میعادگاه انسان با خدا است و حرف هایی را شنیده است، مطالبی را در اونجا بهش آموختهاند و حالا برگشته است.
حالا این مطلبی که او برگشته است و برای مردم میآورد همه که قبول نمیکنند. همه نمیتوانند اون حقایق را بپذیرند. خیلی ها انکار میکنند. برخی هم انسان های خوشبخت و بخت یاری هستند و لذا پیام این انسان های الهی برای ایشان تریاق است. پاد زهر است، زهر وجودشون را از بین میبرد و به ایشان سلامتی میبخشد. ظلمت را از بین میبرد و به ایشان نور میبخشد. ولی برای کسانی که جان ناپاک دارند برای ایشان زهر است.
در زمان پیامبر قرآنی آمد و عدهای به آن ایمان آوردند و مسلمان شدند و دیگران هم در کفر خودشان ماندند.کار انبیا همین جدا کردن است. انبیا نیامده اند تا بد ها را خوب کنند آمده اند تا بد ها را از خوب ها جدا کنند. حالا در دوران بعد از پیامبر چگونه است؟ آیا امتحان همانجا دیگر تمام شد؟ نه اینطور نیست در دوران بعد اولیا میآیند.
پس به هر دوری ولیی قائم است | آزمایش تا قیامت دائم است |
اولیا کاری که میکنند باطن قرآن را استخراج میکنند و به مردم ارائه میکنند. پیغمبر قرآن را آورد و اولیا باطن قرآن را میآورند. اولیا کسانی هستند که با یک سیر انفسی به اون منطقه قرآنی درون خودشان میرسند. اون حقایق قرآنی را از درون وجود خودشان برای مردم میآورند و اینجاست که خیلی ها قبول نمیکنند و نمیتوانند بپذیرند. یک عده هم قبول میکنند و جدا میشوند از همدیگر و باطن ها آشکار میشود.
پیامبر بر توحید رب دین خودش را استوار کرد و اولیای خدا بر توحید وجود دین خودشان را استوار میکنند.
و این چیزی است که هر کسی نمیپذیرد!
خلاصه اینکه قرآن برای یک عده زهر است و برای عده دیگری پاد زهر است و همین گونه است این مثنوی. بنابراین همان دعوایی که زمان پیامبر بین مسلمانان و کفار بود همچنان هم هست. الان هم بین کسانی هست که از باطن شریعت خبرهایی آوردهاند و کسانی که در ظاهر شریعت ماندهاند همان دعوا هست.
دانی که چنگ و عود چه تقریر میکنند؟! | پنهان خورید باده که تکفیر میکنند! |
گویند حرف عشق مگویید و مشنوید | مشکل حکایتیست که تقریر میکنند |
پنهان خورید باده یعنی اون حقایت ناب الهی را پنهانی بنوشید و برای عموم مطرح نکنید!
دیدگاهتان را بنویسید