بشنو
مولانا میگوید تو نیاز به دایهای داری، باید سایه یزدان را دایه خودت بگیری و این دایه است که میتواند تو را «از خیال و سایه» وارَهاند و این دایه را «سایه یزدان» مینامد و او را «بندهٔ خدا» مینامد و او کسی است که «مرده او زین عالم و زندهٔ خدا» شده است. این شخص را چگونه پیدا کنیم؟! چگونه سایه یزدان را پیدا کنیم و در تحت سرپرستی او از «خیال و سایه» رها شویم؟
دیدگاهتان را بنویسید