بشنو
فهرست مثنویchevron_leftدفتر اولchevron_leftپادشاه جهودchevron_leftقصه دیدن خلیفه لیلی را
رهنمون به آن. بیانگر آن. اشاره به این است که خورشید شناساننده تاریکی است، چرا که ضدّ به ضدّ شناخته میشود. «ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَیْهِ دَلِیلاً»: این جمله عطف بر جمله (مَدَّ الظِّلَّ) است، و (وَ لَوْ شَآءَ رَبُّکَ لَجَعَلَهُ سَاکِناً) میان آنها جمله معترضه است.
سایه را همه جا گسترده است
میهمانی شام
غروب کنندگان را دوست ندارم
چگونه سایه را گسترده است
چگونه سایه را گسترده است
ـغروب کنندگان را دوست ندارم
ـمیهمانی شام
ـسور به معنی شام و عُرس به معنی طعامی که در میهمانی میدهند. میهمانی که بعد از آوردن عروس به خانه داماد بر پا کنند
سایه را همه جا گسترده است
ـاشاره به این است که سایه گاهی بر قسمت شرقی و گاهی بر قسمت جنوبی کره زمین میافتد، و بر اثر گردش زمین به دور خود، شب و روز تولید میگردد و سایه و روشنی همه جا را به نوبه فرا میگیرند، و بر اثر گردش زمین به دور خورشید، فصول چهارگانه تشکیل، و قطب شمال و قطب جنوب هم مانند سایر نقاط زمین به طور متناوب از نور و سایه برخوردار میشوند.
رهنمون به آن. بیانگر آن. اشاره به این است که خورشید شناساننده تاریکی است، چرا که ضدّ به ضدّ شناخته میشود. «ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَیْهِ دَلِیلاً»: این جمله عطف بر جمله (مَدَّ الظِّلَّ) است، و (وَ لَوْ شَآءَ رَبُّکَ لَجَعَلَهُ سَاکِناً) میان آنها جمله معترضه است.
فارسی روان اینجا وارد شود
در این آیه آمده است که خداوند سایه خودش را در زمین میگستراند و این سایه دلیل آفتاب است و سپس آن را به سوی خودش جمع میکند. آیا میتوان این آیه را از نگاه مولانا اینگونه تفسیر کرد که: «خداوند سایه خود را در زمین میگستراند یعنی خداوند از طریق اولیای خودش در زمین سایه میگستراند و این اولیای الهی دلیل بر آفتاب هستند و راهنمای ما به سوی خداوند هستند و سپس به تدریج سایه را به سوی خودش جمع میکند یعنی اولیای خودش را نزد خودش باز میگرداند؟ اولیایی که چون سایه آفتاب به سوی زمین گسترده میشوند و سپس دوباره خداوند ایشان را به سوی خودش جمع میکند. (قبضا یسیرا)
همانگونه که نور خورشید در همه جا و در هر خانهای هست آیا میتوان گفت خداوند از طریق اولیای خودش در هر خانهای و در هر دلی سایه انداخته است و این را تفسیری بر عبارت: «کیف […]
این چند بیت گویی قلب داستان «پادشاه جهود» است که نصرانیان را میکُشت از بهر تعصب! چرا که آنهمه که از «موش دزد» و «دزد لئیم» و «شکار سایه» و از «اصحاب کهف» که «پهلوی تو پیش تو هست این زمان» گفتیم و از «حال عارف» گفتیم که بیخواب هم چنین است که خفته است «از احوال دنیا روز و شب» و خودش را «چون قلم در پنجه تقلیب رب» میداند و همه این چیزها که گفتیم رسیدیم به اینجا که مولانا بگوید «کیف مد الظل» نقش اولیاست و این اولیاء هستند که دلیل نور خورشید خداوند هستند و بعد مولانا برایمان بگوید که: «اندر این وادی مرو به این دلیل» و از «سایه آفتابی را بیاب» و از طریق سایهٔ اولیاء آفتاب را جستجو کن و برسیم به اینجا که بگوید «دامن شه شمس تبریزی بتاب» و در پایان این بخش بگوید که: «خاک شو مردان حق را زیر […]
أَلَمْ تَرَ إِلى رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ
وَ لَوْ شاءَ لَجَعَلَهُ ساكِناً ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَيْهِ دَليلاً
آیا به رب خودت نمینگری که چگونه سایه را گسترده است؟ و اگر میخواست آن را ساکن قرار میداد، سپس شمس را دلیلی بر آن قرار دادیم. سپس تدریجا آن سایه را به سوی خودمان جمع میکنیم.
پیرو ایه قبل این روایت از امام کاظم (ع) نقل شده است:
قبل از طلوع آفتاب تمام بهشت در سایهای گسترده است و این آیه اشاره به آن است: أَ لَمْ تَرَ إِلی رَبِّکَ کَیْفَ مَدَّ الظِّلَّ
امام کاظم (ع) بهطور ناشناس درحالیکه از حکومت وقت گریزان بود، وارد یکی از دهات شام شد، به در غاری که در آنجا راهبی بود، و هر سال یک روز پیروان خود را موعظه میکرد، رسید همینکه چشم راهب به امام کاظم افتاد هیبتی از آن آقا بر دل او وارد شد، و گفت: «شما غریب هستید»؟ فرمود: «آری». گفت: «از ملّت ما […]
فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ ٱلَّيْلُ رَءَا كَوْكَبًا قَالَ هَـٰذَا رَبِّى فَلَمَّآ أَفَلَ قَالَ لَآ أُحِبُّ ٱلْـَٔافِلِينَ
پس هنگامی که شب او را فراگرفت ستارهای دید و گفت: «این رب من است» و چون غروب کرد گفت: «غروب کنندگان را دوست ندارم»