بشنو
فهرست مثنویchevron_leftدفتر اولchevron_leftپادشاه جهودchevron_leftقصه دیدن خلیفه لیلی را
تَن ناپاک، تن نَجس
ضعف و درد سَر
اسپرم
شیطان، جن
شیطان، جن
ـدیو در اشعار مولانا اشاره به شیاطین یا جنیان دارد
اسپرم
ـضعف و درد سَر
ـتَن ناپاک، تن نَجس
ـفارسی روان
دیو در این شعر مولانا اشاره به چیست؟!
آیا دیو را برای شیاطین یا جنیان به کار برده است؟
آیا کسی که در خواب زیبارویی را میبیند و با او شهوت خودش را ارضاء میکند در واقع دیوی را در خواب دیده است و او را حور پنداشته است و تخم نسل را در شوره ریخته است؟
شخصی در خواب زیبا رویی چون حور میبیند و آب شهوت را که همان تخم نسل است در دیو و در شوره ریخته است و ناگاه پس از آب ریختن به خویش میآید و آن خیال از او میگریزد و از خواب بیدار میشود و برای او «ضعفِ سَر» و «پلیدیِ تَن» مانده است و آن نقشی که پدید مینمود ناپدید شده است و این داستان آیا به ما میگوید کسی که در خواب عشق بازی میکند ممکن است تحت نفوذ و تاثیر دیو یا جن باشد؟! آیا از این ابیات میتوان اینگونه نتیجه گرفت؟؟
در تعریف «خفته» و انسان خواب بودیم که رسیدیم به اینجا که خفته کسی است که او با هر خیال مَقال و گفتگو دارد و خفته آن باشد که او با هر خیال اومید دارد و آن خیال را جدی میپندارد و با هر خیال مَقال و گفتگو دارد و این شاید یک مثال باشد از کسی که با هر خیال اومید دارد که «دیو را چون حور بیند او به خواب» و از روی شهوت «ریزد او با دیو آب» و «چون که تخم نسل را در شوره ریخت» و چون که عشق بازی او در خواب تمام شد و تخم نسل یا همان مایهای که در آن تخم نسل و مایه بقاء نسل هست را در شورهزاری ریخته است که در واقع دیو بود ولی در خواب برای او چون حوری جلوه کرده بود، «او به خویش آمد» و «آن خیال از وی گریخت!»
پس از این ماجرا و […]
این بخشی از صحبت استاد مروجی سبزواری در جلسه نوزدهم «داستان خلقت آدم» می باشد که در خصوص نفوذ شیاطین یا جنیان در قوه خیال انسان با در نظر گرفتن برخی آیات و روایات صحبت شده است.
https://rumionline.com/wp-content/uploads/2021/10/حکومت-شیطان.mp3
این بخشی از صحبت های حضرت استاد علامه حسن زاده آملی در خصوص نیاز بشر به انسان کامل است. ایشان در ادامه صحبت بخش هایی از «مثنوی مولانا» را شرح می کنند و ارتباط این بخش با «ضرورت حضور انسان کامل» را توضیح می دهند.
اصل لشکر بی گمان سَروَر بُوَد
قوم بی سَروَر، تَنِ بی سَر بُوَد
این همه که مُرده و پژمردهای
زان بُوَد که تَرک سَروَر کردهای
همچو استوری که بُگریزد ز بار
او سر خود گیرد اندر کوهسار
صاحبش در پی دوان کای خیره سر
هر طرف گرگیست اندر قصد خر
استخوانت را بخاید چون شکر
که نبینی زندگانی را دگر
این همه که مُرده و پژمرده هستیم به این خاطر است که «تَرکِ سَروَر» کردهایم!
تَرک سرور کردیم و قومی بی سَر شدیم و این همه پژمرده و دل مُرده شدیم و من همچو استوری از بار گریختم و سر خود گرفتم در کوه و بیابان و نشنیدم حرف آن صاحِب را که از پی من دوان […]
این بخشی از جلسه اول شرح مثنوی است که در مورد این کتاب و مولانا و ملاقات مولانا و شمس توضیحاتی ارائه شده است که شنیدن آن را به همه عزیزان پیشنهاد میکنیم.
درقرن هفتم عالم تشنه بود و مثنوی آمد. مثنوی یک فیض الهی بود برای مزاج عالم. مزاج دهر از تشنگی داشت تباه میشد و مثنوی آمد و عالم را آبیاری کرد. کسانی که باطن این عالم را میبینند میدانند که عالم در قرن هفتم هجری تشنه بود.