بشنو
فهرست مثنویchevron_leftدفتر اولchevron_leftپادشاه جهودchevron_leftقصه دیدن خلیفه لیلی را
گفتار، گفتگو
نیستی، نابودی
قوّه خیال که از قوای نفس انسان است
قوّه خیال که از قوای نفس انسان است
ـگفتار، گفتگو
ـجان لگدکوب شده را دریاب!
جان تو از چه لگدکوب شده است؟! در بخش «مردم خواب هستند، وقتی بمیرند بیدار میشوند» در توضیح بیت ۴۰۷ خواندیم که جان ما دفن شده است زیر انبوهی خاک که همان چیزهایی هستند که در دنیا کسب کردهایم و به آنها تعلق داریم. این «جان لگدکوب شده» اشاره به همان «روح دفن شده» دارد. ولی این جان چرا لگدکوب شده است؟ و این روح چرا دفن شده است؟! پاسخی که اینجا مولانا به این پرسش میدهد این است که جان تو هر روز توسط «قوه خیال» تو لگدکوب میشود!
قوه خیال که در فکر سود و زیان است و خوف زوال و نیستی دارد.
قوه خیال تو که ترس از نیستی و نابودی دارد و خوف زوال دارد و شبانه روز در فکر سود و زیان است برای حفظ و بقاء خودش، همین قوه خیال است که شبانه روز در حال لگدکوب کردن جان توست و دلیل […]
کسی که بیدار شده است گویی ضربهای به سرش خورده و حالش عوض شده است! از اینکه میبیند مردم اینقدر در خیابانها و مغازهها و خانههایشان مشغول کارهای دنیاییشان هستند تعجب میکند!! او میبیند که حقیقت این نیست! او میبیند که داستان چیز دیگری است! مردم دنبال چه هستند؟! تا وقتی بچه بودی با یک ماشین اسباب بازی مشغول بودی! اکنون که مرد بزرگی شدی با یک ماشین بزرگتر مشغول شدی! عشق تو این است که ماشین بزرگتر و بهتری داشته باشی! با بچگی خودت فرقی نکردی!
این عشقی کودکانه است. یک دختر بچه تا وقتی که بچه است به عروسک خودش عشق میورزد و هنگاهی که بزرگ شد به بچه واقعی خود مشغول میشود و به آن عشق میورزد. خوشحالی یک آدم بزرگ با خوشحالی یک بچه فرقی ندارد. بچه خانهای با گِل درست میکند و با همان خوشحال است و بعد بزرگ میشود و خانهای بسیار بزرگتر با آهن […]