بشنو

فهرست مثنویchevron_leftدفتر اولchevron_leftطوطی بقالchevron_leftحکایت بقال و روغن ریختن طوطی در دُکان

کافران اندر مِری بوزینه طبع آفتی آمد درونِ سینه طبع
هر چه مردم می‌کند، بوزینه هم آن کند کز مرد بیند دم به دم
او گمان برده که «من کردم چو او» فرق را کَی داند آن استیزه رو؟
این کند از امر و او  بهر  ستیز بر سرِ استیزه‌رویان خاک ریز!
آن منافق با موافق در نماز از  پی استیزه  آید نه نیاز
در نماز و روزه و حج و زکات با منافق، مومنان در بُرد و مات
مومنان را بُرد باشد عاقبت بر منافق مات اندر آخرت
گر چه هر دو بر سرِ یک بازی‌اند هر دو با هم مروَزی و رازی‌اند
هر یکی سوی مقامِ خود رود هر یکی بر وفقِ نامِ خود رود