بشنو

فهرست مثنویchevron_leftدفتر اولchevron_leftطوطی بقالchevron_leftحکایت بقال و روغن ریختن طوطی در دُکان

کارِ پاکان را قیاس از خود مگیر گرچه مانَد در نبشتن شیر و شیر
جمله عالم زین سبب گمراه شد کم کسی ز اَبدالِ حقّ آگاه شد
همسری  با  انبیا  برداشتند اولیا  را همچو خود  پنداشتند
گفته: «اینک ما بشر، ایشان بشر ما و ایشان بسته خوابیم و خَور»
این  ندانستند  ایشان از عَمیٰ هست فرقی در میان بی‌مُنتهیٰ

این بخشی از صحبت های حضرت استاد علامه حسن زاده آملی در خصوص نیاز بشر به انسان کامل است. ایشان در ادامه صحبت بخش هایی از «مثنوی مولانا» را شرح می کنند و ارتباط این بخش با «ضرورت حضور انسان کامل» را توضیح می دهند.

 

اصل لشکر بی گمان سَروَر بُوَد

قوم بی سَروَر، تَنِ بی  سَر  بُوَد

 

این همه که مُرده و پژمرده‌ای

زان بُوَد که تَرک سَروَر کرده‌ای

 

همچو استوری که بُگریزد ز بار

او سر خود گیرد اندر کوهسار

 

صاحبش در پی دوان کای خیره سر

هر طرف گرگیست اندر قصد خر

 

استخوانت را بخاید چون شکر

که  نبینی  زندگانی   را   دگر

 

 

این همه که مُرده و پژمرده هستیم به این خاطر است که «تَرکِ سَروَر» کرده‌ایم!

تَرک سرور کردیم و قومی بی سَر شدیم و این همه پژمرده و دل مُرده شدیم و من همچو استوری از بار گریختم و سر خود گرفتم در کوه و بیابان و نشنیدم حرف آن صاحِب را که از پی من دوان […]

آخرین ویرایش 18 اسفند 1400