بشنو

فهرست مثنویchevron_leftدفتر اولchevron_leftپادشاه و کنیزکchevron_leftبیان آن که کشتن و زهر دادن مرد زرگر به اشارت الهی بود

گر خِضِر در بحر کشتی را شکست صد درستی در شکستِ خضْر هست
وهم موسی با همه نور و هنر شد از آن محجوب، تو بی‌پر  مَپَر
آن گل سرخ است، تو خونش مخوان مست عقل است او، تو مجنونش مخوان
گر بُدی خون مسلمان کام او کافرم، گر بُردمی من نام او
می‌بلرزد عرش از مدح شقی بدگمان گردد  ز مدحش  متّقی
شاه بود و شاهِ بس آگاه بود خاص بود و خاصه الله بود
آن کسی را کش چنین شاهی کُشد سوی بخت و بهترین جاهی کَشد
گر ندیدی سود او در قهرِ او کی شدی آن لطفِ مطلق قهرجو؟