بشنو

فهرست مثنویchevron_leftدفتر اولchevron_leftپادشاه و کنیزکchevron_leftفرستادن پادشاه رسولان به سمرقند به آوردن زرگر

خون دوید از چشمِ همچون جوی او دشمنِ جانِ وی آمد روی او
دشمن  طاووس  آمد  پرِ   او ای بسی شه را  بکشته فرّ  او
گفت: من آن آهوَم کز نافِ من ریخت این صیّاد خونِ صافِ من
ای من آن روباهِ صحرا کز کمین سر بریدندش برای پوستین
ای من آن پیلی که زخمِ پیلبان ریخت خونم از برای استخوان