بشنو

فهرست مثنویchevron_leftدفتر اولchevron_leftپادشاه و کنیزکchevron_leftخلوت طلبیدن آن ولی از پادشاه جهت دریافتن رنج کنیزک

چون کسی را خار در پایش جَهَد پای خود را بر سرِ زانو نهد
وز سر سوزن همی جوید سرش ور نیابد می‌کند با لب تَرَش
خار در پا شد چنین دشواریاب خار در دل چون بُوَد؟ واده جواب
خار در دل گر بدیدی هر خسی دست کی بودی غمان را بر کسی؟
کس به زیرِ دُمِّ خر خاری نهد خر نداند دفعِ آن، بر می‌جهَد
برجهَد وآن خار محکم‌تر زند عاقلی باید که خاری برکَنَد
خر ز بهرِ دفعِ خار از سوز و درد جُفته می‌انداخت، صد جا زخم کرد