بشنو

فهرست مثنویchevron_leftدفتر اولchevron_leftمقدمهchevron_leftنی نامه

بشنو این نی چون شکایت می‌کند از جدایی‌ها حکایت می‌کند
کز  نیستان تا  مرا   بُبْریده‌اند در نفیرم مرد و زن نالیده‌اند
سینه خواهم شَرحه شَرحه از فِراق تا بگویم شرحِ درد اشتیاق
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش باز جوید روزگارِ وصلِ خویش
روزگارِ وصل

وقتی کنار اصل خویش بودیم

نفیرم

نفیر من، ناله و زاری من، نفیر: ناله و زاری

نیستان

جایی که نی وجود مولانا و همه ما آنجا بوده است و ما از نیستان بریده شده‌ایم و به این دنیا آمده‌ایم.

نی

ساز نی، وجود مولانا است که مانند نی از خود خالی شده است و رسانای نوای نی زن است.

نی:

ساز نی، وجود مولانا است که مانند نی از خود خالی شده است و رسانای نوای نی زن است.

نیستان:

جایی که نی وجود مولانا و همه ما آنجا بوده است و ما از نیستان بریده شده‌ایم و به این دنیا آمده‌ایم.

نفیرم:
نفیر من، ناله و زاری من، نفیر: ناله و زاری
روزگارِ وصل:

وقتی کنار اصل خویش بودیم

ـ
روزگار وصال، زمانی که در وصال بودیم، زمانی که با هم بودیم، وقتی کنار اصل خویش بودیم

بشنو این نی چگونه شکایت می‌کند و از جدایی‌ها حکایت می‌کند.

بشنو که این نی وقتی شکایت می‌کند و نوایی که از این نی‌ می‌شنوی، در واقع در حکایت و داستان جدایی خودش از نیستان وجود را برایت تعریف می‌کند که از وقتی از نیستان مرا بریده‌اند در ناله و زاری من مرد و زن نالیده‌اند! برایت حکایت می‌کند که از وقتی من را از نیستان بریده‌اند، مرد و زن برای من ناله و زاری کرده‌اند.

سینه‌ای می‌خواهم که از فِراق شرحه شرحه باشد تا بتوانم این درد اشتیاق را برایت شرح کنم. هر کسی که از اصل خویش دور مانده است دوباره به دنبال روزگار وصل خویش خواهد بود و این نی هم به دنبال بازگشت به آن نیستانی است که از آنجا بریده شده است.

منظور از نی چیست؟ مولانا نی را برای چه کس یا چه مفهومی به کار می‌برد؟

نیستان کجاست؟ مولانا نیستان را برای چه مفهومی به کار می‌برد؟ چرا مرد و زن برای جدایی نی از نیستان باید گریه کنند؟! اینکه مولانا می‌گوید سینه‌ای شرحه شرحه از فِراق می‌خواهم با برایت شرح درد اشتیاق را شرح کنم آیا به این معناست که ما نمی‌توانیم شرح درد اشتیاق را درک کنیم؟! آیا باید همینجا مثنوی را کنار بگذاریم و خواندن را متوقف کنیم؟! من که سینه شرحه شرحه از فراق نداریم آیا می‌توانم مثنوی را بخوانم و بفهمم؟!

آخرین ویرایش 1 اسفند 1400

مولانا از خودش حرف می‌زند. می‌گوید بشنو این نی چگونه شکایت می‌کند و از جدایی‌ها حکایت می‌کند. این نی، وجود مولانا است که از خود خالی شده است و رسانه‌ای است برای رساندن نوای او که نوازنده است.

حکایت جدایی ما از نیستان را مولانا تعریف می‌کند. یک جایی هست به اسم نیستان که ما در واقع آنجا بوده‌ایم و ما را از آن نیستان که در جمع دوستان و عزیزانی در آن نیستان بوده‌ایم بریده‌اند و اکنون مثل یک نی‌ تنها، ما در این دنیا هستیم و همواره در فکر آن نیستان و پیوستن دوباره به دوستان در آن نیستان هستیم.

مولانا می‌گوید از وقتی که من را از نیستان بریده‌اند در ناله و زاری من مرد و زن نالیده‌اند.

از زمانی که من را از نیستان جدا کرده‌اند مرد و زن در ناله من زاری کرده‌اند و من سینه‌ای می‌خواهم که شرحه شرحه باشد از فراق تا بتوانم شرح این درد […]

آخرین ویرایش 1 اسفند 1400

نی شاید تنها سازی باشد که چیزی به اون افزوده نمی‌شود. خودش است و درونش تهی شده است و سوراخ هایی در آن تعبیه شده است. پس نه تنها چیزی به اون افزوده نشده است بلکه کم شده است. سازهای دیگر اثبات الاضافات است ولی این ساز اسقاط الاضافات است. پس شاید بسیط ترین ساز همین ساز باشد.

بنابراین تناسب دارد با مرتبه اطلاقی وجود انسان. آن مرتبه ای است که انسان در آن مرتبه هیچی نیست. انسان در مرحله ای از وجودش هست که در آن مرحله هیچی نیست. نی است.

نامش را می‌گذاریم مرتبه فقر وجود انسان. منطقه عبودیت انسان.

این مرتبه عمیق ترین مرتبه وجودی انسان است که اگر انسان به این مرتبه رسید به همه چیز رسیده است. اگر انسان به این مرتبه رسید خودش را نوری می‌بیند که هیچ گونه تعین و تشخص ندارد. یکدست است. همین منطقه است که انسان در اینجا به الوهیت می‌رسد به خدایی […]

آخرین ویرایش 2 اسفند 1400

اصل در حقایق وحیانی در شنیدن است، بر سمع است. اصل بر شنیدن است و بر دیدن نیست.

« فَاسْتَمِعْ لِمَا يُوحَ » ای پیغمبر گوش کن به آنچه به تو وحی می‌شود.

 

« وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ » وقتی که قرآن خوانده می‌شود شما، گوش کنید، و ساکت باشید، شاید یک رحمت رحیمی از قرآن شامل حال شما شود.

رحمت رحیمی شاید شامل حال ما شود. شاید رحمت شوید.

اصل و اساس در دعوت  در تعالیم وحیانی بر شنیدن است. زیاد بر دیدن نیست. بنابراین می بینید که ما پیغمبر کور داشته‌ایم ولی پیغمبر کَرّ تا حالا نداشته‌ایم. این دلالت می‌کند که سمع و شنیدن یک قوه‌ای است که از اول تا آخر باید با پیغمبر باشد. پس گوش خیلی مهم است. حضرت یعقوب مدتی کور بودند ولی پیغمبر کرّ نداشته‌ایم.

 

خلاصه اینکه این « بشنو » خیلی حرف دارد.

واقعیت این است که انسان باید یک مدتی از عمرش را […]

آخرین ویرایش 1 اسفند 1400

تقلیل کلام، طعام و منام

در میان تَرک ها سه تَرک هست که خیلی انسان را حرکت می دهد. ترک کلام، ترک طعام و ترک منام یا خواب. این سه چیز خیلی می تواند انسان را به جایی برساند. سکوت در اصل عبادت دانسته شده است. هیچ عبادتی مثل سکوت نیست. بنده حقیقت ایمان را نمی تواند بفهمد مگر اینکه زبانش را نگه دارد. همین حرف زدن باعث می شود که انسان آن حلاوت ایمان را نتواند بچشد.

 

کلام بهتر است یا سکوت ؟؟

هر کدام آفاتی دارند ولی در کل کلام بهتر است از سکوت !!

انسان ممکن است در یکی از مراتب زیر باشد :

 

سکوت انسان تاریک

انسان در سفر به سوی خدا، آدمی که هنوز در بند طبیعت است، انسانی که همچنان دربند نفس حیوانی است باید سکوت کند. این سکوت ارزش عرضی دارد و ارزش ذاتی ندارد و مقدمه کلام است که ارزش ذاتی دارد. این همه در […]

آخرین ویرایش 2 اسفند 1400

این بخشی از جلسه اول شرح مثنوی است که در مورد این کتاب و مولانا و ملاقات مولانا و شمس توضیحاتی ارائه شده است که شنیدن آن را به همه عزیزان پیشنهاد می‌کنیم.

آخرین ویرایش 18 بهمن 1400

درقرن هفتم عالم تشنه بود و مثنوی آمد. مثنوی یک فیض الهی بود برای مزاج عالم. مزاج دهر از تشنگی داشت تباه می‌شد و مثنوی آمد و عالم را آبیاری کرد. کسانی که باطن این عالم را می‌بینند می‌دانند که عالم در قرن هفتم هجری تشنه بود.

آخرین ویرایش 2 اسفند 1400