بشنو

فهرست مثنویchevron_leftدفتر اولchevron_leftپادشاه و کنیزکchevron_leftبردن پادشاه آن طبیب را بر سر بیمار تا حال او را ببیند

چون گذشت آن مجلس و خوانِ کرم دست او بگْرفت و برد اندر حرم
قصّه رنجور و رنجوری بخواند بعد از آن در پیشِ رنجورش نشاند
رنگِ روی و نبض و قاروره بدید هم علاماتش هم اسبابش شنید
گفت: «هر دارو که ایشان کرده‌اند آن عمارت نیست، ویران کرده‌اند
بی‌خبر بودند از حال درون اَسْتَعیذُ  اللّهَ  مِمَّا  یَفتَرون»