بشنو

فهرست مثنویchevron_leftدفتر اولchevron_leftپادشاه و کنیزکchevron_leftبردن پادشاه آن طبیب را بر سر بیمار تا حال او را ببیند

علّتِ عاشق ز علّت‌ها جداست عشق اصطرلابِ اسرارِ خداست
عاشقی گر زین سر و گر زآن سر است عاقبت ما را بدآن سر رهبر است
هر چه گویم عشق را شرح و بیان چون به عشق آیم، خجل باشم از آن
گرچه تفسیرِ زبان روشنگر است لیک عشقِ بی‌زبان روشن‌تر است
چون قلم اندر نوشتن می‌شتافت چون به عشق آمد قلم بر خود شکافت
عقل در شرحش چو خر در گِل بخفت شرحِ عشق و عاشقی هم عشق گفت